دانلود اهنگ دل من ضربه دیدست پره وصله پینست : متن آهنگ ماه قشنگم از علی یاسینی : ♫ ♫ نکست وان ♫ ♫. دل من ضربه دیدست پره وصله پینست تو واسش یه تکیه گاه نابی. تو خود نوری مث مهتابی وقتی تاریکه همه جا تو . متن آهنگ ماه قشنگم علی یاسینی. دل من ضربه دیدست پره وصله پینست تو واسش یه تکیه گاه نابی تو خود نوری مث مهتابی وقتی تاریکه همه جا تو فقط .
دانلود آهنگ پره وصله پینست تو واسش یه تکیه گاه نابی. "جهت دانلود کامل آهنگ . دانلود آهنگ دل من ضربه دیدس پر
امروز ما را کاشتند. میتوانستیم سه ساعت بیشتر بخوابیم یا فیلم ببینیم یا چیزی کوفت کنیم یا روی زمین لم بدهیم و پایمان را دراز کنیم یا خمیازه های صدادار بکشیم. ولی به جایش شیک و رسمی لباس پوشیده ایم و پایمان را در کفش های رسمی چپانده ایم و سنگین و رنگین لبخندهای زورکی میزنیم.
هنوز شاگردهای جدیدم را ندیده، دوتایشان انصراف داده اند از حضور. غصه ام شد. نمیدانم آدم این ویترین هستم یا نه. وصله ء ناجور بودنم که آشکار است. این که بعدها جور بشوم یا نه، ف
دانلود جدید ترین و بهترین و زیبا ترین و قشنگ ترین رمان های ایرانی و خارجی و دانلود رمان شفق
دانلود رمان شفق با فرمت های pdf apk و دانلود رایگان کامل ترین نسخه های رمان شفق و دانلود رایگان
بهترین و جدید ترین و قشنگ ترین و زیبا ترین و باحال ترین و دانلود رمان شفق با فرمت های pdf apk
زیبا ترین و جدید ترین رمان های سال اخیر و دانلود رایگان رمان شفق با فرمت های مختلف و دانلود رمان شفق
قشنگ ترین زمان های امروزه و دانلود رامان های جدید و باحال از نویسنده
قشنگ ترین و باحال و زیبا ترین رمان های ایرانی با فرمت های مختلف و دانلود رمان دژکوب با فرمت های pdf و apk
زیبا ترین و کامل ترین نسخه های رمان دژکوب و دانلود رایگان رمان های ایرانی و خورجی و دانلود رمان دژکوب
دانلود رمان دژکوب با فرمت های pdf apk و دانلود کامل ترین نسخه های رمان دژکوب و دانلود رایگان با لینک مستقیم
بهترین و جدید ترین و کتاب های ایرانی و خارجی با فرمت های مختلف و دانلود رمان دژکوب با فرمت های خوب
ادامه مطلب
سلام دوستان عزیز و علاقه مندان به کی پاپ و کی درام و رمان های اون ها !در حال حاظر من در حال کامل کردن اولین رمان خود یعنی رمان عشق و حقیقت ( لی مین هو و پارک مین یانگ ) هستم .
علاقه مندان می تونند با مراجعه به وبلاگ کافه وی درام و کی پاپ هم این رمان و هم رمان های دیگر را دنبال کنند .
از اونجایی که این پست قرار پست ثابت وب مون بشه من اخبار جدید این رمان را همین جا به روز می کنم
برای مشاهده کامل رمان اینجا کلیک کنید
برای مشاهده فصل ۱ اینجا کلیک کنید
دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت های pdf apk و دانلود رایگان کتاب های ایرانی و خارجی و دانلود رایگان با لینک مستقیم
دانلود رمان های جدید و باحال ایرانی و خارجی و دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت های عالی و خوب
قشنگ ترین و باحال ترین و جدید ترین و زیبا ترین و جالب ترین رمان های خارجی و ایرانی و دانلود رمان همسر کوچک من
دانلود رمان همسر کوچک من با فرمت های مختلف و دانلود رایگان رمان جدید همسر کوچک من با لینک مستقیم
بهترین و جدید ترینو زیبا ترین رما
فکر کنم دوباره یه خورده کم حرف شم شایدم نه
× چه قدر گرمه
× حس خوب : دستات بتونن چیزای قشنگ بسازن
× مود : هیچی نمی دونم
× من کلا هیچ وقت وصله هیچ جمع دخترونه ای نشدم. کلا معاشرت با پسرا باحال تره خصوصا وقتی فهمیدن تو ازشون بزرگتری!
بیشتر که فکر کنم می فهمم هیچ وقت وصله هیچ جمعی نشدم
× فکر می کردم اگر یه روز در میون مریمو ببینم دوست ندارم! ولی الان دیدم خوبه دوست دارم
× امروز چند تا گربه خیلی بانمک دیدیم
× هی روزگار . هی پیشونی
× کاش کسی جایی منت
امید را آغشته ی ایام می کنی که بتوانی آن دو قدم مانده به آینده را با صد وصله صبر بگذرانی؛ گذراندن که چه بگویم بیشتر شبیه به هُل دادن است. هُل دادنی که تو را به هِن و هِن می اندازد که بیشتر شبیه به عادت شده است. هر قدر به جلو میروی امید را شبیه به مترسکی میبینی در مزرعه آمال که هر از گاهی کلاغ های یأس بر آن نوک می زنند و او را سوراخ می کنند و جامه اش را میدرند و تو هر بار به داد امید میرسی و آنها غارغار کنان از او دور می شوند. امید را با چند وصله صبر می
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه یه خبر میخواستم بدم که تقریبا برای من و ترمه جون ( نویسنده رمان عشق نهفته ) مهمهمن و ترمه جان تصمیم گرفتیم یه رمان ماکانی رو باهم شروع به نوشتش کنیم و این رمان ماکانی اصلا عاشقانه نیست و هیچ ربطی به خواننده بودن رهامیر نداره پیشنهاد میدم بخونید و مطمئنم لذت میبرین این رمان اسمش ( افسار زندگی) هستش که با مشارکت مشاور وبلاگمون خانم رضوان نعیمی و به ما کمک میکنه !!ممنون میشم اگه طرفدارای رمان من و رمان عشق نهفته ب
یعنی کاوه چکار کرده بود؟ چرا همچین بلایی سرش اورده بودن؟! کاوه هر چقدرم در حقم برادری نکرد. اما باز سایه و تکیه گاهی بود که دلم حداقل به بودنش خوش بود. به اینکه اگر روزی، جایی گرفتار شدم لااقل برادرم هست. بلاخره که دستم را میگیرد. درسته کاوه برای ستایش پدری نکرد اما ستایش دلش به بودن پدرش خوش بود. اما کاوه بد کرد. نه به خانوادش ! بلکه به خودش، به زندگیش، به ایندش. چرا بعضی از ادمها با اینکه میدونن راه زندگیشون رو اشتباهی رفتن باز به اون راه ادام
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
دوست نادیده ای در این صفحه برای بنده نظر گذاشته بود که درمورد مجموعه داستان "تخران" هم چیزی بنویسم.
ضمن تشکر از لطف آن عزیز باید بگویم از انتشار تخران الآن بیش از 6 سال میگذرد و اگرچه هنوز قرص و محکم از آن مجموعه داستان دفاع میکنم اما به نظرم آنچه باید درموردش گفته میشد گفته شده و هر کس مایل باشد میتواند نقد و نظرها را با یک جستجوی ساده بیابد.
حالا بیشتر دوست دارم خبر بدهم که انشاالله در کمتر از یک ماه دیگر قرار
این مثنوی حدیث پریشانی من استبشنو که سوگنامه ی ویرانی من استامشب نه اینکه شام غریبان گرفته امبلکه به یُمن آمدنت جان گرفته امگفتی غزل بگو غزلم، شور و حال مُردبعد از تو حس شعر، فنا شد، خیال مُردگفتم مرو که تیره شود زندگانیمبا رفتنت به خاک سیه می نشانیمگفتی زمین مجال رسیدن نمی دهدبرچشم باز، فرصت دیدن نمی دهدوقتی نقاب، محور یکرنگ بودن استمعیار مهر ورزیمان، سنگ بودن استدیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی استاصلاً کدام احمق از این عشق راضی استاین عشق
من هم مثل خیلی از شماها کتاب خوندن رو با داستانها و قصهها شروع کردم. بعد آروم آروم کشیده شدم سمت رمانهای ایرانی و خارجی. دوران نوجوانی بیشتر به رمانها و داستانهای فانتزی و علمی تخیلی علاقه داشتم. بعدها گوش به زنگ بودم ببینم کی چه کتابی میخونه تا من هم اون رو بخونم. توی دانشگاه بیشتر از هرچیزی کتاب شعر و رمان میخوندم. تا اینکه یه روز به نظرم رسید چه کار بیهودهای! چرا به جای این همه داستان ماجرایی، نباید بشینم و یک کتاب علمیتر بخون
پیرمرد و دریای ارنست همینگوی در نگاه اول یک رمان ساده است و داستان سادهای دارد. به قدری ساده که وقتی کتاب را برای اولین بار تمام کردم، چند دقیقهای ذهنم به این پرسش مشغول بود که چرا باید پیرمرد و دریا جایزۀ ادبی نوبل بگیرد؟ چه چیزی در کلمات پیرمرد و دریا جریان دارد که آن را در مقایسه با دیگر رمانهای همعصرش ممتاز میکند؟ چرا این رمان از دیگر رمانهای همینگوی باید محبوبتر و معروفتر شود؟
حال که زادروز ارنست همینگوی است و نوشتن از او ب
تعداد صفحات : ۲۷۷
خلاصه ای از داستان رمان:داستان روایتگر زندگی (محسن)، پسری است که به دلایلی از شهر خود دور شده و در شرکتی مشغول به کار است. زندگی محسن در تنهایی و انزوا خلاصه میشود تا اینکه متوجه رازهای پی در پی همین زندگی ساده و به ظاهر آرام میشود.رمان سنتر
سحر شده،خواب به چشمم نمی اید.کتابها دور و برم پخش شده اما من چهار ساعت سرم در یک کانال اجتماعی بوده و یک رمان دنباله دار را بی هدف صفحه زده ام.دوران دبیرستان را سالهاست که پشت سر گذاشته ام.سالهاست که من بزرگ شده ام اما هنوز گرفتار رمان و داستان و زندگی نامه ها هستم.سرم که در کتابی فرو می رود .بلند شدنم سخت است.نه بی نظمی هال حالم را به هم می زند و نه اشپزخانه نامرتب.من چهار ساعت به همین نقطه میخکوب شده ام و کتاب خوانده ام.پیش ترها حال مادر را با کت
دانلود رمان عاشقانه همخونه از مریم ریاحی
دانلود رمان عاشقانه همخونه از مریم ریاحی
در
این مطلب از سایت کافی نت ونوس ، رمان عاشقانه دیگری را برای دانلود شما
دوستان قرار داده ایم . رمان همخونه یکی از رمان های زیبای عاشقانه نوشته
خانم مریم ریاحی است
نام کتاب : همخونه
نویسنده : مریم ریاحی
تعداد صفحات : ۲۲۹ صفحه
زبان کتاب : فارسی
موضوع : رمان عاشقانه
نوع فایل : PDF
داستان کوتاه چیست؟ داستان کوتاه حجم خیلی کمی نسبت به رمان دارد در داستان کوتاه نویسنده نباید به حاشیه پردازی کند. داستان کوتاه شامل داستانک داستان بلند و داستان نیمه بلند است. بحث ما، داستان کوتاه است. داستان کوتاه معمولاً بین ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷ و ۸ صفحه است. داستان کوتاه ممکن است هزار کلمه دو هزار کلمه یا پنج هزار کلمه داشته باشد. داستان کوتاه تنها یک شخصیت قهرمان دارد. یک شخصیت در تمامی حوادث حضور دارد. زندگی یک فرد یا نهایتا سه شخصیت
رمان نویسان، خود محصول دوره و زمانه و جامعهای هستند که در آن زندگی میکنند.» این گفته روشن میکند که با تغییرات جامعه، رمان نیز تغییر میکند و شکل تازهای به خود میگیرد.
کارلوس فوئنتس در آغاز مقالهی سروانتس و نقد خواندن میگوید:
اگر از من بپرسند عصر جدید از چه زمانی آغاز شد، میگویم از آن زمانی که دن کیشوت لامانچا در سال 1605 میلادی دهکدهی خود را ترک گفت، به میان دنیا رفت و کشف کرد که دنیا به آنچه او دربارهاش خوانده، شباهتی ندارد.
ب
دانلود رمان عاشقانه حباب رنگی pdf + رایگان
دانلود رمان عاشقانه حباب رنگی
دانلود رمان: حباب رنگی
نوشته: الف_صاد
ژانر: #عاشقانه#اجتماعی
تعداد صفحات کتاب: پی دی اف 255
برای دانلود رایگان روی لینک زیر کلیک کنید
http://venusnet.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d8%a7%d8%b4%d9%82%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%ad%d8%a8%d8%a7%d8%a8-%d8%b1%d9%86%da%af%db%8c/
دانلود رایگان نمونه سوالات راهنمایی و رانندگی 98 pdf, مهم ترین و پر تکرار ترین
همه ما دوست داریم که با بودجه مشخصمان بتوانیم یک دکوراسیون ایده آل و در عین حال زیبا و شیک داشته باشیم. مسلما بحث هزینه ها باعث می شود که نتوانیم خیلی از وسایل را خریداری کرده یا خیلی از کارها را انجام بدهیم. پس حتما برای شما هم پیش آمده که مبلمان و وسایل مختلفی داشته باشید و نتوانید آن ها را به درستی در کنار هم قرار دهید یا احساس کنید که مانند وصله ناجور در دکوراسیونتان به چشم می خورند. اگر از راه حل هایی که در ادامه مطلب برایتان توضیح می دهیم
تعداد صفحات : 620
خلاصه رمان :
داستان درباره دختری به اسم هلنا هستش که بعد از تحویل مادرش به اسایشگاه پسر صاحب خونه از خونش دزدی میکنه و با گفتن خبر دزدی به صاحب خونه , صاحب خونه اونو میندازه بیرون و تا اینکه با اشنا شدن با یک خانم….
رمان سنتر
تعداد صفحات : 304
خلاصه رمان :
داستان در مورد زندگی شمیمه.دختری که پدر و مادرش واز دست داده و باخاله اش زندگی میکنه. سختی های زندگی از یه طرف و سخت گیری های خاله اش هم از یه طرف دیگه باعث میشه که شمیم از اون خونه فراری بشه.ولی دست تقدیر سرنوشت دیگه ای روبراش رقم زده.زندگی میخواد روی خوبش و بهش نشون بده. روزگار اون و سر راه خانوم بزرگ قرار میده کسی که خونه اش قراره برای شمیم تبدیل به یه کلبه امن بشه و سرنوشتش طور دیگه ای رقم بخوره
پایان
تعداد صفحات : 468
خلاصه رمان :
دختری به اسمِ الناز از خانواده ای معمولی با دغدغه هایِ یک زندگیه عادیدختر شیطون …سرِ یک دنده بودن، در یک بازیه کودکانه راهی رو انتخاب
میکنه که توش علامت سوال زیاد هست….
رمان سنتر
خیلی دور نیست زمانی که به خودم سرکوفت میزدم چرا نمیتونم گریه کنم! و حالا پسِ هر هیجان و شوقی، هر افسوس و افتخاری، هر شادی و غمی بغض میکنم و اشک میریزم. هنوز هم به سختی برای خودم گریه میکنم، فقط وقتی که کارد به استخون رسیده باشه، اما دریچهی این سد به تکتک شخصیتهای یه داستان، کاراکترهای یه فیلم و استعارههای یه شعر وصله، و شیرینه! به خودم یادآوری میکنم که این رنج انسان بودنه؛ حس کردن تمام عواطف، و گاهی از پسِ هیجان و شوق، افسوس و
با خودم عهد کرده بودم که برای هر کتابی که میخوانم مفصل بنویسم تا این طوری مجبور باشم دقیقتر بخوانم. این مطلب نشانی از عهدشکنیست. شاید پاری اوقات مجبور به این کار شوم. و اما بعد؛
پاییز؛ نوشتهٔ الی اسمیث
اولین رمان جدی بعد از برگزیت که از اولین مجموعه از چهارگانهٔ فصلهای سال این نویسنده است (به گمانم دو فصل دیگر هم منتشر شدهاند). رمان شاعرانه با جریان سیال خیال است. گاهی کلمات طنین دارند و آهنگین هستند (چیزی مانند سجع). یکی از نکات جالب د
تعداد صفحات : 828
خلاصه رمان :
اگر تمایل به خوندن این رمان دارید،جلد اول رو از همین سایت می تونید دانلود کنید وبخونید با همین اسم "پاورقی زندگی" جلد اول رو حتما بخونید چون نصف داستان توی جلد اول اتفاق می افته .در جلد اول خوندید که پسری در اثر تصادف بینایی خود را از دست می دهد بعد از گذشت دو سال خانواده اش تصمیم می گیرند برای او همسری انتخاب کنند.
داستان به سمتی کشیده می شود که دختری به اسم مریم سر راه او قرار می گیرد و باقی ماجرا.
در جل
تعداد صفحات : ۳۳۴
خلاصه ای از داستان رمان:
بوفالو، نیویورک: آبشارهای رعدآسا، تیم های ورزشی بزرگ و… لرد خونآشام خائنی که به آرامی عقلش را ازدست می دهد.راجموند گرگر یک خونآشام و ارباب بی چون و چرای نیویورک سیتی است. او مطیع هیچکس به جز ارباب خود نیست. کریستوف، لرد خونآشام تمام شمال شرقی آمریکا است و پایگاهش در بوفالو و نیویورک سیتی است. او خونآشامی پیر است… خیلی پیر. فهمیدنش آسان است چون به آرامی درحال از دست د
نام کتاب: کلت طلایی
نویسنده: SILVERSEA HORSE
ژانر: پلیسی، عاشقانه
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 271
خلاصهی داستان:
داستان در مورد دختری به اسم یگانه است که به اجبار، به راه خلاف کشیده شده و به یک قاتل تبدیل میشه و حالا میخواد انتقام بگیره و…
فرمت قابل دانلود: پی دی اف و اندروید
دانلود رمان کلت طلایی با فرمت پی دی اف
دانلود رمان کلت طلایی با فرمت اندروید
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
۲- برای باز کردن
دستش را روی دهانم گذاشت و گفت: -تورو خدا دیگه نگو. من مقصرم. میدونم. اعتراف کردم. حالام حاضرم هرجوربخوای تنبیه بشم تا جبران بشه. از پشت پرده اشک به چشمانش خیره شدم و بعد خندیدم و گفتم: -تنبیه؟؟؟ هر چی که بگم؟ -آره. قسم میخورم قبول کنم. -تنبیهت اینه که از حالا تا دنیا آمدن بچه دیگه حق نداری تنها سفر بری. - ای به چشم. اصلا هر جا خواستم برم اول ازت اجازه میگیرم .خوبه قربونت برم؟؟؟ -حالاشد پایان امیدوارم از خواندن این رمان لذت برده باشید.مو
دانلود کتاب رمان دختر خراب,دانلود رمان
عاشقانه,دانلود رایگانرمان دختر خراب,دانلود رمان دختر خراب بدون
سانسور,دانلود رمان دختر خراب,دانلود رمان ایرانی
خلاصه ای از رمان دختر خراب
نمیدونم باید چی بگم و از کجا شروع کنم اما بهترین کلمه برای شروع بدبختی و بدشانسیه
دو تا بچه بودیم و البته تنی هم نبودیم من و برادرم کیوان…….پدرم عرق خور و معتاد و ……هر اشغالی
که نباید باشه بود و مادر هم از اون بد تر یه زنیکه خیانت کار تمام عیار که وقتی بابام
دارم به این فکر میکنم چقدر کار خوبی کردم که به حرف خواهرم گوش دادم و کتاب ملت عشق رو خوندم. گاهی اوقات خیلی با الا همزاد پنداری میکنم. چقدر شبیه این زن بودم! و چقدر نصیحت ها و حرفهای شمس به من تلنگر زدند. چه خوب که بعضی از نویسنده ها همچین رمان های اموزنده و تکان دهنده ای مینویسند. یک جوری که فکر میکنی این رمان فقط برای اینکه تو متحول بشی نوشته شده! گاهی اوقات بعضی از قانون های شمس چنان منو تو فکر فرو میبرد که واقعا زمان رو فراموش میکردم. وقتی دا
محسن مشکلات خانوادگی فراوانی داشت مداوم دربیمارستان میخوابیدومستقیم به داروهای اعتیادآوروصل میشد.وقتی کسی به اوسرنمیزدپروانه تنهافردی بود که سمتش میرفت.پروانه فردی دارای نفوذمالی بوداین نفوذمالی رابواسطه رمان های محسن دربازارزیرزمینی رمان بدست آورده بود برای محسن مهم این بود که به فردی تکیه کند که اگربگویدنروآن فردنرودوپروانه این خصوصیت را داشت ازهرلحاظ پروانه و محسن به یکدیگرتاابدالدهرمیآمدندچون هردوزیرقسم و سوگندی که یادکرده ب
هرمان هسه آلمانی را بسیار پسندیدم .عجیب و غریب انگار شخص خود من است! انقدر انگار شخص خود من است که احساس می کنم دندانهای پیشین فک پائینش هم مثل مال من به جرمگیری احتیاج دارد!
هیجان انگیز ترین چیزی که دمیان دارد می گوید این است که در تو کسی هست که از همه چیز تو خبر دارد و ریز و درشت خطاهایی که از تو سر می زند از اراده او نشات می گیرد و او سعیش را می کند که تو را به شکل منحصر به خود شخص خود تو به راهی ببرد که دلش می خواهد. به راهی که نهایتا کل زندگی ت
بالاخره کتاب صد سال تنهایی رو تموم کردم . با
اینکه چند فصل اول زیاد جذاب نبود چون بیشتر درگیر یادگیری اسامی شدم ولی به مرور
داستان جذاب شد . خب همونجور پشت جلد نوشته شده سرگذشت 6 نسل از خانواده بوئندیا
هست که محکوم به تنهایی هستن و جالبی داستان اینجا بود که سرگذشت اجداد برای نوه
ها هم تکرار میشد . تو این رمان علاوه بر مسائل روزمره خانواده بوئندیا به مسائل
ی نیز پرداخته شده و نبرد بین حزب آزادیخواه و حزب محافظه کار و همچنین مبارزه
کارگرا
تا حدی دشوار مینماید در مورد نویسندهای که مناو»یش مرا به رمانخوانی ترغیب کرد، و سیاهٔ صدتایی رمان فارسیاش مرا به جهان کلاسیک رمان غربی آشنا کرد، و نشتنشا» و سرلوحهها»یش مرا علاقهمند به مقالات فارسی کرد، تند و تیز نوشت. اگر بخواهم در مورد ر ه ش» صادقانه و خلاصه بگویم همین کافی است که تمام غلطهای سادهٔ داستاننویسی را به سادگی میشود در این رمان پیدا کرد. مثلاً چه؟ زنی که شبیه مردها حرف میزند (احتمالاً موی فرفری دارد،
آشنایی با شخصیت های داستان
نگین:نقش اول-دختر رضا بهرام و ریحانه سامانی-17 ساله-باهوش
رضا بهرام:رئیس شرکت خصوصی تبلیغات و بازرگانی نو-همسر ریحانه سامانی-پدر نگین و ایمان-51 ساله
ریحانه سامانی:32 ساله-مادر ایمانو نگین-تک دختر-دختر خانواده پولدار-دختر رئیس سابق شرکت تبلیغات و بازرگانی نو
نورا فرامرزیان:زن دوم رضا بهرام-27ساله-دختری از خانواده نامشخص اما از مادر پیرش نگهداری میکند.
ایمان:20 ساله-جوان-عاشق دختری که در اینترنت با او آشنا شده-دوست باز-
بالاخره امتحانای ترم چهارمم از یازدهمه تموم شده بالاخره یه تابستون دیگه اومد و این تابستونم اول آخر تکرار ناپذیر میشه برا خودش با همه ی خوبی ها و بدیاش از بیستم دوره ی خودکاویم شروع میشه و سرم یکم گرم میشه طبق معمول از بیکاری خسته شدم و اطرافیانم متعجب مامان امروز میگف دختر تو کلا یه هفته تایم استراحت داری ولی همونم نمیتونی تحمل کنی راس میگه روز مرگی اذیتم میکنه اونم نه یکم خیلی خیلی زیاد دلم تنوع میخواد دلم تجربه های جدید میخواد و چال
تعداد صفحات : 1000
خلاصه رمان :
یک داستان عاشقانه است با تم ورزشی …ماجرای یه آدم که که مثه بقیه آدم ها دنبال آرزوهاشه …اما اینبار مشکلاتی سر راهش قرار گرفته که به خواست تنها ربطی نداره … اینبار بحثه بودنه … بحث اثبات کردن … باید بگه “هســــــــــتم” تا بقیه هم بشنون و بدونن…پایان خوش
“راوی اول شخص و دختر هست”
رمان سنتر
رمان عاشقانه، خود محصول دوره و زمانه و جامعهای هستند که در آن زندگی میکنند.» این گفته روشن میکند که با تغییرات جامعه، رمان نیز تغییر میکند و شکل تازهای به خود میگیرد.
کارلوس فوئنتس در آغاز مقالهی سروانتس و نقد خواندن میگوید:
اگر از من بپرسند عصر جدید از چه زمانی آغاز شد، میگویم از آن زمانی که دن کیشوت لامانچا در سال 1605 میلادی دهکدهی خود را ترک گفت، به میان دنیا رفت و کشف کرد که دنیا به آنچه او دربارهاش خوانده، شباهتی ندار
بهم گفت میشه منو یادت نره و فراموشم نکنی،؟گفت از اینکه فراموش بشم و از یاد آدم ها برم و منو یادشون نیاد میترسم.گفتم آره چرا نمیشه.گفت دروغ میگی،!!خندیدم و نتونستم جواب تو دل و ذهنمو بهش بگم با همون حالت خنده گفتم حافظه ی قوی ای دارم و تموم شد.ولی ماجرا این بود که ترس اون رو من ثانیه وار با حرکت عقربه ها و گردش خورشید تجربه کرده بودم.اما اون نمیدونست که من رنگ رژ لب همیشگی شو با اون قوس ابروهاشو حتی آشفتگی و موج ریز موهاشو توی تک تک سلول های خاک
صفحۀ ۳۳۹ بودم، ۱۱ صفحه بیشتر نمونده بود کتاب تموم بشه که وسطهای صفحه از حس طعم یه رمان خوب ایرانی مطمئن شدم. سبک و روایت و راوی و شخصیتپردازی و زمکان و بیان و کلی اصلاحات ادبی دیگه رو میتونم پشتسرهم زنجیر کنم و برای هرکدوم یه صفت بذارم؛ اما بهجای همهچی میگم اگه دنبال یه رمان خوب ایرانی هستید سمفونی مردگان نوشتۀ عباس معروفی رو بخونید.تیرگیهای داستان چندبرابر روشنیهاشه و نویسنده هیچ رحمی به شخصیتهای بینواش نکرده، هیچ رحم
گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود
گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
گاهی بساط عیش خودش جور می شود
گاهی دگر، تهیه بدستور می شود
گه جور می شود خود آن بی مقدمه
گه با دو صد مقدمه ناجور می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی برای خنده دلم تنگ می شود
گاهی دلم تراشه ای از سنگ می شود
گاهی تمام آبی این آسمان ما
تعداد صفحات : 775
خلاصه رمان :
گاهی قسم می خوری به خاطر مردمت از جون مایه بزاری و گاهی توسط همین مردم قضاوت می شی ،قضاوتی که درد داره و کمر خم می کنه از مردانی که داغ های زیادی تو سینه دارن به خاطر همین قسم ،قسمی که زندگی رو زیر و رو خواهد کرد و بی رحمانه به اخرین داشته هات چنگ خواهد زد
این قصه، قصه دو مرده که زندگیشون گره خورده به گروهی که خلاف هاشون رگ غیرت مردان شهر و شادابی جوونه های سرزمین رو هدف گرفته
دومرد با دودیدگاه متفاوت که
بتلفیلد ۵ یک بازی ویدئویی در سبک تیراندازی اول شخص است که توسط استودیوی دایس وابسته به الکترونیک آرتز ساخته و توسط الکترونیک آرتس در ۲۰ نوامبر ۲۰۱۸ برای پلتفرمهای پلیاستیشن ۴، مایکروسافت ویندوز و اکسباکس وان منتشر شد.رمان سنتر
دوستان عزیز این رمان به زودی در این وب قرار داده خواهدشد
نام:عشق ابدی ولیعهد
نویسنده:خودم
موضوع:روایت زندگی یک ولیعهد که عاشق یک دختر فقیر و یتیم میشود
توضیحات کلی رمان:
ولیعهد روزی به شکار میرود و طی یک اتفاق سوریا را می بیند و به او
علاقه مند میشود و با روشی خود را به سوریا نزدیک میکند تا بتواند دل او را به دست
بیارد
نقش ها:
سئو وو در نقش:سوریا(ممکن است تغییرکند/شخصیت اصلی)
در مورد شخصیت عشق ابدی ولیعهد:
این دختر جوان 21ساله پدر و مادر خود را
با توجه به آسیبپذیری امنیتی مدیاپلیر VLC، برخی کاربران ترجیح میدهند تا انتشار وصلهی امنیتی، هرچهسریعتر برنامه را از سیستم خود حذف کنند.
برای دیدن ادامه مطلب روی ادامه مطلب کلیک کنیدتازه های دنیای فناوری
فقط دلم میخواد این چند روز یه نفر اسم این نویسنده رو جلوم بیاره؛ الآن چند روزه درگیر ویرایش یه رمان ششصد صفحهای از ایشون هستم که ورژن امریکایی رمانهای کاربرهای نودوهشتیاست؛ یعنی همونقدر مزخرف.
حالا اینش به من ربطی نداره؛ ولی کتاب مزبور استراحت، آرامش و سه تا دیدار دوستانه رو از بنده گرفته.
قبلا گفته بودم سرعت ویرایشم پایینه، خدا رو شکر خیلی خیلی بهتر شده؛ ولی برای این کار هنوز زمانم کمه، احتمالا امشب و فردا شب خواب ندارم.
این چند روز
تعداد صفحات : 21
خلاصه داستان :
دیروزش را فریاد زدم شاید یادش بیاید ، ولی رفت و دیروز و امروز و فردا را با هم از یاد برد
او به اغما رفت که شاید بازگردد ، من جایی میان عشق و باور معلق ماندم شاید بیاید و ببخشد دستهای تردیدم را
رمان سنتر
پدر مرده و مادر در بستر بیماری افتاده است.من تنها و با گوش هایی اویزان روی مبل لم داده ام.خانه مان چند صباحی ست که مهد پیرها و کودکستان فامیلهای نزدیک شده است.زنها پی صله ارحام می روند و کودکان و مسن ترها را تحویل من می دهند تا زمانی که برگردند و انها را دوباره بازپس بگیرند.من زمانی را که برای کنکاش در کتابها برنامه ریزی کرده ام به راحتی از دست می دهم.امروز جمع انها جمع بود.من وصله اضافه جمعشان بودم كه روزگاری به زور یا رضا بهشان وصل شده بودم.به
سلام دوستان خوبمامروز خیلی خسته شده بودم از زندگی حوصلم سر رفته بود و هیچ کاری به زهنم نمی رسید
اصلا خیلی ناجور بود یه چی میگم یه چی میشنوید تا اینکه پاشدم یه وضو گرفته تا حالم جابیاد
اتاقم خیلی بهم ریخته بود اصلا میخوایتم منفجر کنم اتاقم رو نمیدونید چه وضعی بود
تا اینکه به کمک مادرم تونستم اتاقم رو جمع بکنم و یه تغیر بدم از اون موقع تاحالا حالم خیلی بهتر شده گاهی وقت ها تغیر باعث میشه تا حالات خوب بشه یادش بخیر کلاس ششم معلم راهنمایی داش
درسته که اولای مهرو داشتیم اسباب کشی میکردیمو بعدشم تقریبا تا آخرای مهر دانشجو بودم،ولی حس میکنم از اونوقت تا الآنمو یکم به بطالت گذروندم!
تا تقریبا آذر ماه شک داشتم که میخوام دوباره کنکور بدم یا نه و این شک تقریبا داشت منو دیوانه میکرد!
تا بالاخره تصمیممو گرفتمو خواستم که دانشجو بشم.
جالبه اوایلش مصمم بودم که میخوام کنکور بدمو برای همینم خودداری شدیدی میکردم از خوندن کتابای جدید.
اصلا کتابامو گذاشته بودم توی کارتون و کمد که چشمم بهشون نیف
پیشگفتار.
این رمان صرفابراساس تخیل میباشدواحتمال اینکه دراین بازه زمانی رخ بدهدغیرممکن هست.تحلیلگران براین باورهستنداین اتفاق درآینده ای دوررخ میدهد.تمامی شخصیت هاوخصلت های اخلاقی افرادبرپایه تخیل نویسنده نوشته شده است.بااحترام به مخاطبان ازهرگونه کپی برداری ازسایت رمان ویژه بپرهیزید.
صبح شده بیدارشونورابیدارشونورا!!!
نوراچشمان آبی خودرابازکردوبه حال خمیازه کشیدن گفت عح من نمیخواهم مهدکودک بروم.اونجاخاله فاطمه وخا
مدح حضرت جواد الائمه (ع)الا کرم ز تو مشهور یا امام جوادکلام توست همه نور یا امام جوادائمهاند جواد و توئی جواد همهکه گشته جود تو مشهور یا امام جوادسزد ز لعل لب حضرت رضا ریزدبه مدح تو دُر منثور یا امام جواداگر چه نزد شما آبروی نیست، مرامکن ز درگه خود دور یا امام جوادگداییام به درت جز بهانهای نبوَدمراست وصل تو منظور یا امام جوادبه روی زائر تو بوسه میزند جبریلبه ذکر سیعک مشکور» یا امام جوادبه کاظمینِ تو روی نیاز برده کلیمسلام
خلاصه رمان معلول:
سارا دبیر درس الهیات و فلسفه در یکی از دبیرستان های مذهبی واتیکان است او ۳ سال است که وارد این حرفه شده و کلاس هایش به شدت جذاب و پر مخاطب است تا اینکه در اواسط سال تحصیلی شاگردی جدید به جمع دانش آموزان او می پیوندد شاگردی با نام مارگاریتا ، او فلج است و حتی نمی تواند صحبت کند خانواده ی او می گویند او در ۱۰ سالگی زمانی که در اتاقش تنها بود خود را از ساختمان پایین انداخته و به این روز افتاده است ، مارگاریتا با اینکه فلج است اما
دارم ذخایر کتاب غیردرسیم رو پر میکنم (هریپاتر، رمان، شهید مطهری و کتابای تربیتی )
ذخایر فیلمم رو هم پر میکنم (البته با یک سری محدودیت های زیاد که اشاره کردم :| )
اگه قرار باشه ترم دیگه رو مرخصی نگیرم و کج دار و مریز خودمو برسونم، باید ذخایر درسیم رو هم پر کنم!
امیدوارم این ذخیره سازی ها، برای حداقل یکی دوسال مرخصی، کافی باشه.
+ چیزی رو جا ننداختم؟ :)
سلام دوستان عزیز!قسمت اول رمان "عشق ابدی ولیعهد"
درضمن بگم من زیر15سال دارم و این رمان رو در حد سنم مینویسم.
پ.ن:بخاطر کیفیت بعضی از تصاویر پوزش میخوام چون تو نت پیدا نکردم مجبور شدم اسکرین بگیرم
در گذشته ی دور
امپراطوری بر سرزمین باگجه حکومت می کرد.پسر امپراطور 23سال سن داشت اما تا به حال
به کسی علاقمند نشده بود و هیچ وقت قصد ازدواج نکرده بود تا اینکه . . . .
ادامه مطلب
دیدید یه وقتایی با خوردن اتفاقی بادام تلخ چه حالی به آدم دست میده؟ میخوای یه چیزی بخوری که زودتر اون طعم از بین بره، اما جرئتش رو نداری که دوباره بادام برداری؛ برای من قضیۀ قهوهی سرد آقای نویسنده همینطور بود. الآن نه میتونم برم سراغ یه رمان ایرانی، نه میتونم این طعم تلخ رو تحمل کنم.
دربارۀ داستان بگم؛ رمانتیک لوس، جنایی آبکی، روایت متوسط، شخصیتپردازی افتضاح و معمای بیمزهای که آخرش طرح شده بود؛ حتی غلط رایج هم داشت: همزاد پن
پیکت را بالا بگیر: بزن به سلامتی ارزوهایی که هیچ گاه لمس نکردی! بزن به سلامتی عشقی که طالعش باتو بودن نبود و هنوزم دوستش داری. لاویها - بهترین سایت عاشقانه | لاوی ها | رمان | چت روم | داستان | اس ام اس | عکس | آهنگ | کلیپ | کارت پستال | دانلود | لاو | Loveha.iR
بالاخره
بعد مدتها ، هفته پیش کتاب کوری رو تموم کردم و میخوام برداشتم از این رمان رو با
شما دوستان اشتراک بذارم .
اولین چیزی که تو این رمان جلب توجه میکنه این هستش که هیچ کدوم از شخصیت ها اسمی ندارن و فقط با عناوینی نظیر دکتر ، زن دکتر ، پسرک لوچ و . سر و کار داریم بر خلاف رمان صد سال تنهایی که پر از اسامی مختلف بود و باعث گیج شدن خواننده میشد تو این رمان با وجود اینکه عناوین زیاد هستن اما باعث گیج شدن خواننده نمیشه . همونجور که در مقدمه کتاب هم گف
امروز ساعت ده دندونای عقل سمت راستم رو کشیدم موقعی که آمپور بی حسی رو می زد اینقدر درد داشت که میخواستم دست دکتر رو بگیرم دکترم با اخم گفت دست من رو نگیر دیگه دستهای صندلی رو زیر دستم فشار میدادم وقتی آمپور بی حسی رو زد ده دقیقه گفت منتظر بشین تمام بدنم میلرزید انقدر ناجور میلرزیدم که دختر داییم همراهم اومده بود دندون عقل بکشه گذاشت رفت گفت من بعدا میکشم منم موندم بعد صدا کرد احساس میکردم الانه که سرم رو ببرن رفتم داخل کشیدشون پایینی درد ندا
خانم نعیمی به عنوان مشاور وب بنده هستش و افتخار مصاحبه با من رو داده امیدوارم لذت ببرید من به عنوان مشاور شما سوالاتی رو میخواستم بپرسم تا همه طرفدارا ازتون اطلاعات کافی داشته باشند وبتونند به راحتی به سایت شما اطمینان کنند !بله حتما در خدمتماول از همه لطفا خودتونو معرفی کنیدخب من رایا هستم 14 سالمه متولد 84 ماکانی ام علاقه خاصی به موسیقی هنر های نمایشی و کتاب دارم و خودمم دیگه معلومه در حد توان دست به قلم دارم و اهل تهرانمآیا رمان دیگه ای غ
در یک خبر خوب برای دارندگان Galaxy J7 Duo، سامسونگ انتشار آپدیت اندروید 9 یا همان Pie برای این گوشی آغاز کرد. به زودی این آپدیت در اختیار کلیه کاربران گوشی Galaxy J7 Duo سامسونگ قرار میگیرد.
بیلد جدید با شناسه J720FDDU4BSG7 منتشر شده و حدود 1.3 گیگابایت حجم دارد. این بیلد وصلههای امنیتی اندروید تا ماه ژوئیه و همچنین رابط کاربری جدید One UI 1.1 سامسونگ را با خود دارد. همچنین کاربران حالت Night Mode و Digital Wellbeing را را دریافت میکنند. با این حال خبری از کلیه قاب
شاید مفیدترین کاری که در این دو هفته انجام دادم خوابیدن بوده .
همه کارهام به هم ریخته .
برنامه ریزی ندارم برای کارهام .
نه تونستم کاری پیدا کنم و نه تونستم مهارتی کسب کنم ( فعلا تا این دو هفته )
یک حس عجیب غریبی دارم و اون اینه که وقتی راه یادگیری و حرفه ای شدن رو میبینم کلا ناامید میشم انگار باید روزی 10 ساعت براش وقت بذارم تا بتونم در اون کار و پیشه ، حرفه ای بشم .
بالاخره باید از یک روزی شروع کنم . اما باید روش ها و راههای شروع رو پیدا کنم .
آر
با نوازش های نور خورشید چشم باز می کنم و با یه لبخند روز تعطیلم رو شروع می کنم.
صدای پرنده ها که مستانه میخونن،مستم میکنه و تا نونوایی مستانه قدم میزنم.
یه صبحونه ی دلچسب میخورم و بساط نقاشیم رو تو بالکن پهن میکنم.
با عشق نقاشی میکنم و گربه ی عزیزم،Leo، کنارم بازی میکنه، بالاخره پرتره ام تموم میشه، با عشق نگاش میکنم و امضا میکنم: Nelii
وسایلم رو جمع میکنم و لئو رو می بوسم و با هم به آشپرخونه میریم.
بادمجان ها رو کباب میکنم و همزمان شادمهر عزیز میخو
فرهنگ و هنر | آیا داستان مغزهای کوچک زنگ زده کپی است؟!
مطرح شدن اینکه آیا داستان فیلم معروف مغزهای کوچک زنگ زده از یک رمان است، این روزها به یکی از جنجالهای رسانهای تبدیل شدهاست!
در ادامه مطلب بخوانید .
پرتال جامع ترولیا | سرگرمی، طنز، کلیپ، دانلود، فونت، سلامت، عکس، آشپزی
زیر پست یه پیج با نویسنده ش بحثم شد
اسم پیج chera raha khonbas هست .
در آخر متهم شدم به توجیه خیانت ، و فمینیست بودن
خب اگه میدونستم ادامه رمان این پیج تهش منجر میشه ب اینکه نویسنده زن دوم بشه عمرا اگه میخوندم
خدایا هیچ وقت من را در چنین شرایط قرار نده
البته مطابق گفته های نویسنده مجبور به ازدواج دوم شده ولی باز دلبریش برای شوهرش و عشقش برام قابل هضم نبود کلا اعصابم خرد شد
آخرش بلاکش کردم
و اینکه ناراحتم تو جامعه ای زندگی می کنم که زن دو
+صندلی عقب تاکسی نشسته بودم و به آرمان فکر میکردم. دلم شور میزد. امروز هم سر کلاس نیومده بود.
درحالی که از شیشه به بیرون خیره شده بودم، گوشه ذهنم صدای گفتگوی راننده و مسافر جلویی رو می شنیدم :مسافر : اونجا دارن چه کار میکنن؟ راننده : دارن برای سیل زده ها پول جمع میکنند. همه اش مسخره بازیه! میلیارد میلیارد پول جمع میکنن جلوی این مسجدها، و بعد هم همه اش رو میکشن بالا، کثافتا. اصلا چه معنی داره کمک جمع کنن؟ مسافر : آقا سیل زده منم، من!. پول رو باید ب
دور هم نشستیم و داریم از قدیم حرف میزنیم، از بچگیمون. میگم من بهشکل عجیبی برای بزرگ شدن عجله داشتم، برای مدرسه رفتن، برای هجدهسالگی به بعد و جالب اینه که الآن هم اصلاً دلم نمیخواد به گذشته برگردم و هنوز هم برای آینده یهکَمَکی شوقوذوق دارم؛ تنها دلتنگیام برای عزیزانی هستش که از دستشون دادم.
ناشناختهها بهخاطر ناشناخته بودنشون جذابن و بهنظرم همینه که من رو به آینده علاقهمند میکنه. خب مطمئناً زندگی من طوری نیست که هر
روزی که دوباره وبلاگم را راه انداختم برای انتخاب اسم مردد بودم. بین اسم قبلی وبلاگم و اسمهایی که همیشه برای وبلاگ دوست داشتم و از میان همه آبلوموف انتخاب شد که هیچوقت به آن فکر نکردهبودم.آن روزها رمان آبلوموف را میخواندم و در هر بخشش خودم را حس میکردم، پر بودم از حس همدردی با آبلوموف، حس نفرت از خودم، حس نیاز به تغییر، حس گم شدن. در نهایت به جای تغییر، رمان را کنار گذاشتم و با اسم آبلوموف نوشتم و نفرتم از آبلوموف درونم بیشتر شد. همین!هرب
رونمایی از ترجمه انگلیسی ۵ کتاب ایرانی در لندنپنج کتاب ایرانی که در سال جاری به زبان انگلیسی ترجمه شده است، همزمان با نمایشگاه کتاب لندن در انگلستان رونمایی میشود. ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۰:۱۲ فرهنگی ادبیات و نشر نظرات رونمایی از ترجمه انگلیسی 5 کتاب ایرانی در لندنافشین شحنهتبار، مدیر انتشارات شمع و مه، در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، از برنامه این انتشارات برای حضور در نمایشگاه کتاب لندن خبر داد و
از کجا کتاب بخریم؟
این روزها بازار خرید کتاب داغ داغ است. خیلی از دانشجویان و دانشآموزان دنبال کتاب درسی و دانشگاهی هستند و برخی از آنها نیز علاقهمندان خرید کتاب دست دو که نسخه نو آنها در بازار نیست یا سالهاست چاپ نمیشود.
برخی نیز به دنبال خرید کتاب داستان یا رمان هستند تا بتوانند در این شبهای طولانی پاییزی وقت خود را صرف مطالعه و خواندن رمان یا همان کتاب داستان کنند.
در این میان خرید کتابهای الکترونیکی هم رو
1. دیدی یه وقتهایی انقدر درگیر یه اتفاق هستی که باقی زندگی میره تو حاشیه؟ مثلاً کارهایی که باید برای شرکت یا برگزاری یه جشن انجام بدی انقدر جنبههای مختلف زندگیات رو تحتالشعاع قرار داده که از روزمرگی درمیآی و ممکنه کنارش چند تا کار مهم هم درست انجام نشه یا فراموش بشه. دارم دربارۀ اون حس خلائی حرف میزنم که بعد از تموم شدن یه جشن یا مراسم تجربه میکنم؛ شاید همهچی خیلی هم خوب یا حتی دلپذیر پیش رفته باشهها؛ اما بعدش یه خب این هم گذ
به نام دوست
نمیدانم چرا اهالی فرهنگ و سایت های ادبی کتاب هایی برای مطالعه در ایام عید معرفی میکنند؟ از خودم تا حالا دو سه بار نظر خواسته اند و من هم چند کتابی معرفی کرده ام اما چیزی که برای خودم اثبات شده این است که میزان مطالعه م در ایام عید به شدت پایین می آید! یا مهمان داریم یا مهمانی هستیم یا باید در کنار اعضای خانواده حواسمان را بدهیم به برنامه های درپیتی تلویزیون!
حالا محض این که دلمان از عزاداری این روزهای تعطیل نابود کننده بیرون بیاید
صورتهای خندان، خندههای بزرگ، خندههای بزرگِ مصنوعی، محبتهای الکی، صورتهای بزک کردهی ساختگی، بینیهای ساختگی، گونههای ساختگی، ابروهای ساختگی، لبهای ساختگی، عضلات ساختگی، زیباییهای ساختگی، سر تا پای ساختگی. زیباییهای پودری مصنوعی.
بدم نمیآمد مثل مهمانی باغ زعفرانیهی رمان شب یک شب دوی بهمن فُرسی یک بازی اعدام راه بیندازم تا کثافتی که پشت چهرهی بزک کرده و لبخندهای اغراق آمیزشان پنهان شده بود آشکار شود.
بدم نمیآمد آخ
وقتی کودک و نوجوان! بودم یک سری کتابهای داستانی بود که دنبال میکردم و حتما میخواندم. مخصوصا وقتی وارد دنیای یک سری کتابها میشدم،خیلی سخت میتوانستم از صمیمیت و گرمای آن کتابها بیرون بیایم. برای اینکه باز هم آن صمیمت و گرما را تجربه کنم باز هم میرفتم و ادامهی آن کتابها و سریهای بعدیشان را میخواندم. البته اگر بخواهم دقیقتر بگویم، نه فقط صمیمیت، بلکه تجربهی احساس تلاش برای به دست آوردن چیزی مهم و اثرگذار، اخلاق، ص
نگران نباش سوزی اصلا نگران نباش مارگارت به فکرماهست همیشه به فکرماهست.این سخن جوزف که معلولیت بینایی شنوایی داشت به خواهرش سوزی بود.
هردومعلولیت روانی ناتوانی در نه گفتن داشتندوقادربه حرکت نبودند.هوابسیارسردبود.پدرآنهابه هیچ عنوان مسئولیت پذیرنبودوتمام خرج آنهارامارگارت بادرامدناشی از پس اندازخوددربانک وسودآن و همچنین نوشتن رمان های مرتبط بافقروسرمایه گذاری وت های کثیف اقتصادی وغیره میپرداخت.مارگارت اهل گدایی نبود.تنها به است
امان از این نخوابیدن های الکی . داره حالم از خودم بهم میخوره برنامم به هم ریخته از همینجا میگم از فردا به این وضع مسخره خاتمه میدم دیگه واقعا حالم از خودم بهم میخوره اونم بخاطر این بیدار بودنا و صبح خوابیدن . درضمن بیدار موندنم کلا پوچ شده و هیچ کاره مفیدی نمیکنم فقط pes بازی میکنم روانی شدم از این وضع . از فردا کلا خوابمو تنظیم میکنم میرم سراغ برنامه هام و به این وضع تخماتیک خاتمه میدم . رمان کوری هم چند روز پیش بدستم رسیده باید شروع کنم . ح
رمان دیزالو از آندرومدا
نام کتاب: دیزالو
نویسنده: آندرومدا
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 566
خلاصهی داستان:
ماهورا زند گریمور مطرح سینما، قربانی یک سوءظن غلط ساختگی میشود…
سناریوی تلخ و ناجوانمردانهای که الوند رستگار، استار سینما برایش چیده…
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
۲- برای باز کردن فرمت پیدیاف از برنامهی ادوب ریدر استفاده نمایید.
۳- فایلهای رمان
محمود دولت آبادی با وجود آنکه این روزها به عنوان یک چهره ادبی شناخته میشود، اما فعالیت هنری خود را از تئاتر آغاز کرد، او که متولد ۱۰ مرداد سال ۱۳۱۹ بود، در سال ۱۳۳۸ به تهران آمد و سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. از آغاز دهه چهل در کلاسهای نمایش آناهیتا شرکت کرد و به بازیگری تئاتر رو آورد و آرام آرام نوشتن را هم به صورت موازی آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامههایی از برتولت برشت و بهرام بیضایی و اکبر رادی نقش بازی کرد.
کلیدر» معروف
هجده تیر نود و هشت ! به سلامتی بیست سال گذشت! بیست سال دیگر هم باید بگذرد تا معلوم شود زیر سینک آشپزخانه نظام چه سوسکهایی لانه کرده بودند! یا شاید لانه کرده اند هنوز هم!
وقتی سال شصت و هشت امام را تشییع می کردند جمعیت داد می زد که علی رغم هشت سال جنگ و آوارگی و گاها گرسنگی علی رغم هزاران ترور علی رغم همه ویرانی ها از کرده خود در انقلاب پنجاه و هفت پشیمان نیست
اما امروز! امروز بیست دقیقه ای برجام را تصویب می کند با هر حرام زاده ای دست می دهد زیر با
دانلود فیلم افسانه عقاب دندان نقره ای با کیفیت 1080p و لینک مستقیمکارگردان: رسول سلیمانیان | تهیه کننده: علیرضا رنجی پور | نویسنده: رسول سلیمانیان | بازیگران: بابک نهرین ، علیرضا رنجی پور ، بهمن تقی پور ، رسول سلیمانیان ، پرویز ظرافت ، فاطمه اسمعیلی ، رضا پرتوی ، عباداله اکبری ، علی محمودیسال تولید: 1398 | تاریخ انتشار: 1398 | مدت زمان: 110 دقیقهداستان فیلم:این فیلم به نام عقاب دندان نقره ای و افسانه عقاب دندان
1) Sina Derakhshande - Sarsari ( سینا درخشنده - سرسری )
2) Sina Derakhshande - Havaye Eshgh ( سینا درخشنده - هوای عشق )
3) Sina Derakhshande - Hese Ghashang ( سینا درخشنده - حس قشنگ )
4) Sina Derakhshande - Deldar - Remix ( سینا درخشنده - دلدار - ریمیکس )
5) Sina Derakhshande - Bem Mikhandi ( سینا درخشنده - بم میخندی )
6) Sina Derakhshande - Ye Nafar ( سینا درخشنده - یه نفر )
7دانلود رمان
نام کتاب: دیزالو
نویسنده: آندرومدا
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
ناشر: رمانسرا
تعداد صفحات: 566
خلاصهی داستان:
ماهورا زند گریمور مطرح سینما، قربانی یک سوءظن غلط ساختگی میشود…
سناریوی تلخ و ناجوانمردانهای که الوند رستگار، استار سینما برایش چیده…
فرمت قابل دانلود رمان: پی دی اف و اندروید
دانلود رمان دیزالو با فرمت پی دی اف
دانلود رمان دیزالو با فرمت اندروید
توضیحات:
۱- کاربر عزیز، برای دانلود کافی است بر روی لینک هر فرمت کلیک نمایید.
سینما و سریال | «دیوید کاپرفیلد» جشنواره فیلم لندن را افتتاح میکند!
فیلم «دیوید کاپرفیلد» که بر اساس رمان نوشته «چا دیکنز» ساخته شده به عنوان فیلم افتتاحیه شصت و سومین جشنواره فیلم لندن معرفی شد.
در ادامه مطلب بخوانید .
پرتال جامع ترولیا | سرگرمی، طنز، کلیپ، دانلود، فونت، سلامت، عکس، آشپزی
چرا عزا نمیگیرم من؟ عجیبه. خیلی شکل قبلنام نیستم دیگه.
صبح ِ امروز اولین روز ِ روان بود و تقسیم بندی، قرعه کشی شد و با اتندی افتادم که یه عالم تخت و مریض داشت. حالا من ۶ تا تخت دارم و هم گروهیم ۵ تا، اکسترن بقیه اتندا؟ ۲ یا نهایت ۳ تا. یه سری بحثا هم با هم کلاسی پیش اومد که خب دیگه اذیت نمیشم فقط نفرتم از خود اون آدم بیشتر میشه. ۶ تا تخت و شرح حال میگذره ولی گندی که همکلاسی به رفاقت زد نمیگذره و فراموش نمیشه، که خب مدتیه میدونم چقدر نباید گیر ِ ادم
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: بر شما باد حفظ آرامش و وقار؛ بر شما باد آرام راه رفتن با جنازه هایتان.
صبح رفتیم تشییع جنازه یکی
پیرمرد بود داشتم به رفتن تو این موقعیت ها فکر میکردم که برای خودم نسبت به زمان های نوجوانی بیشتر شده نمیدونم هم انتظار ها هست که باشیم هم اینکه خودم اگه از طرف ما هم چند نفر برن اگه برسم باز خودم حضور پیدا میکنم دلایلش متعدده اما یکیش که مهمه برام به خاطر بستگان درجه یک فوت شده هست که فکر میکنم نباید احساس غم و اندو
* بـیمار مذکور در پست قبلی شکر خدا بهتره . هنوز تو بخش مراقبتهای ویژه به ونتیلاتور وصله ولی هوشیاریش خوبه .البته به خوبی میدونم بیماری که هوشیاره چقدر مبارزه میکنه برای پس زدن اون دستگاه کمک تنفسی لعنتی و این خودش بزرگترین شکنجه ست .
**دیشب با یکی از همکارا پشت استیشن پرستاری نشسته بودم و من مشغول نوشتن دستورات تلفنی بودم که یکی از همراه ها اومد و خطاب به یکی از ما گفت " خوشگل خانم یه سئوالی داشتم " من بدون اینکه سرم رو بلند کنم گفتم " بفرما عزی
1. اولین بار که رفتم کتابخونه ملی بهار 95 برای پایاننامهام بودش. همین که پشت میز نشستم گفتم اینجا یکی از اون جاهاییه که نمیذاره من به پایانِ خودم برسم. الان که دارم فکر میکنم میبینم جهل میتونه یکی از بزرگترین نعمتهای انسان باشه، که اگه نبود علم هم بیمعنی میشد. و چه روزهای سختی که من به یه شاخۀ جهلم پناه بردم تا درد یه شاخۀ دیگه رو فراموش کنم.
2. حدوداً دو ماه پیش کتاب سواد روایت نوشتۀ اچ. پورتر ابوت رو خریدم؛ این کتاب رو نشر اطراف
هوا خیلی خوب است، نه زمستان است و نه تابستان، بوی بهار میدهد انگار، صدای جیک جیک گنجشکهای نشسته روی شاخهی شاهتوت هم آتش لذتش را شعلهورتر میکند، خلاصه برای یک حالِ خوب، لااقل هوا مناسب است.
وارد آشپزخانه شدم، مادرم پشت ظرفشویی ایستاده است و برای خودش شعر میخواند، صورتش غمگین و ته چشمانش نم اشکی نشسته است، گفتم:
_چیه؟
_ هیچی!
_نه بخدا بگو، باز چی شده؟
_ هیچی بخدا!
نگاهش کردم، نگاهم کرد، خندید!
گفتم: پس چرا داری لالایی میخونی
پیشگفتار.
رمان براساس تصاویری که ازافراددرفیلم های ی نمایش داده شده نوشتن ماننداستفاده ازجریان سیال ذهن میباشدسعی شده دراین رمان ازجریان سیال ذهن پرهیزشود.قصدداریم افرادمنفوردنیای ت راازبعدخوب آن تجزیه وتحلیل کنیم.
.
همیشه درراهروهارخ میدادلابی وانشانویسی جدیدبرای سخنرانی شخص رئیس جمهوریاپادشاه وحتی سوالات خبرنگاران هم برایش حدومرزخاصی درنظرگرفته میشد.
ازنگاه دونالدترامپ ملت ایران درسال های تحریم گرسنه ترازقبل میشدن
محمود نامی چندی پیش یکی از نابغه های زبان ایران شده بود.
اکنون نام او در گینس ثبت شده است چون میتواند هر پنج ماه یا هر شش ماه یک زبان خارجه را یاد بگیرد .
او در یک سال به چهار زبان خارجه مسلط شد ، و تا کنون توانسته یازده زبان را یاد بگیرد.
محمود نامی میگوید من تنها از 8 درصد مغز خود استفاده کردم. که واقعا داور های ملیتی گینس را متعجب کرد .
نمونه کار ها و نبوغ های محمود نامی :
1. تیر و کمان کار
2. رمان نویس حرفه ای
3. نابغه کامپیوتر
4. مغز فیزیک
5. کوهنوردی
+تو سطحییی.تو سطحییی. نمی تونی. نمی تونی.الان نشستی و به خیال خودت داری فکر میکنی، اما نمی تونی.
÷چرا میتونم. اونقدر بهش فکر می کنم تا بتونم.
+کِی اون وقت؟ تا شنبه میخوای دست دست کنی؟ نمیشه که. معلوم نیست.
÷میشینم کتابای مورد علاقهمو دور می کنم؛ میشینم رو کاغذ ویژگی هاشو مینویسم.از دل شخصیت هام شخصیت خودمو در میارم.
+هی کتاب. کتاب. اره خب. کتاب نسبتا زیاد خوندی. ولی چه فایده وقتی نشستی قلم بزنی. عرق بریزی. اون همه ایده ی در نطفه مرده. اون ه
دانلود کتاب سه 3 رفیق از ماکسیم گورکی pdf دانلود بصورت رایگان از سایت ونوس نت. دانلود رمان سه رفیق
گورکی در سه رفیق، به همانگونه که در
رمانهای دیگر خود، چه در ارائه احساسات جمعی و چه در ارائه احساسات
قهرمانان رمان، نشان میدهد که از مهارت شگفت انگیزی برخوردار است.
بخشی از متن کتاب:
در هر جماعت یکی هست که خود را در محل و
موقع مناسب خویش احساس نمیکند، و این وماً به این معنا نیست که او بهتر
یا بدتر از دیگران است. لازم نیست که شخص فکر
یه عکسه طنز الان گذاشتم که به نویسنده های رمان ماکانی بر نخوره یه شوخیه خودمونی بود خودمم دارم مینویسم دیگه ناراحت نشید و اینکه فردام با موزیک جدید میتریم دیگه. ایرانی اصله اینهمه مغزموم فسفر از دست داد و در اخر اگه تو کامنت به جای چشات اصله ایرانه مینوشتیم چشات ایرانیه اصله الان چهار بلیط برده بودیم /=اها راستی پارت سی و چهارمم بخونید خودم عاشقشم
شانزده سال by منیژه آرمین
My rating: 3 of 5 stars
شخصیت های این رمان اگرچه شخصیت های دو رمان قبلی آرمین یعنی "شب و قلندر" و شباویز هستند اما برای ارتباط برقرار کردن با این اثر نیازی نیست ااما آن دو رمان را خوانده باشید.خب نویسنده در پرداخت شخصیت هایی که از رمان های قبلی آورده کمی مسامحه کرده اما چیز زیادی را از دست نخواهید داد "احمدشاه گریه می کرد و از آغوش مادر جدا نمی شد. محمدحسن میرزا تقریبا فراموش شده بود و این فراموش شدگی را همواره به یاد داشت. وداع
آنتوان دو سنت ـ اگزوپری (۱۹۰۰-۱۹۴۴)، نویسنده و خلبان فرانسوی، حدود هشتاد سال پیش داستان مکاشفهای را که در صحرای افریقا برایش اتفاق افتاده بود نوشت و نام اثرش را Le Petit Prince (شازده کوچولو) گذاشت. اگزوپری ۴۴ سال زیست و در سانحه هوایی کشته شد. زبان اصلی رمان اگزوپری فرانسه است. او رمانش را اولین بار در امریکا منتشر کرد.
شازده کوچولو از بهترین کتابهای قرن بیستم محسوب میشود. این رمان به بیش از ۲۵۰ زبان دنیا ترجمه شده و خوشبختانه بارها مترجمان ا
نخستین رمان نوشته شده درمورد ابوذر غفاری، صحابه بزرگوار پیامبر (ص).
این کتاب، دومین جلد از چهارگانهی نصرالله قادری است که برای چهار صحابه پیامبر (ص)، یعنی سلمان، ابوذر، بلال و مقداد، نوشته شده است.
مهمترین مسئله در درخشندگی این اثر، قلم بسیار زیبا و هنرمند نویسنده است، که مخاطب را با کلمات بازی میدهد و در عین حال چنان روان و ساده نوشته شده، که از خواننده توان زمین گذاشتن کتاب را میگیرد.همچنین، عدم به کار بردن کلمات ناآشنا، روای
امروز تولد خواهرم بود، از صبح کلی به خودم رسیدم و بهترین لباسم رو پوشیدم.
خواهرم میگفت عالی شدی، شیطون میخوای من به چشم نیام؟
خندیدم و تو دلم گفتم حیف هیچوقت به چشمِ اونی که باید، نیومدم.
عصر که شد مهمون ها یکی یکی اومدن، خواستم درو ببندم که باهاش روبرو شدم. فکر کردم مثل همیشه توهم زدم اما نه.انگار واقعا خودش بوداما آخه اون که قرار نبود بیاد.
خودمو زدم به کوچه علی چپ و دعوتش کردم بیاد تو، سرشو انداخت پایین و وارد شد. تو کل مهمونی زیر چشمی نگ
چند وقت پیش که رفته بودم تو گروه ترجمه، یه مسابقۀ ترجمه گذاشته بودن که واقعا ساده بود، منم شرکت کردم؛ اما اصلا بهم مزه نداد. وقتی با م دربارۀ رمانهایی که خوندیم صحبت میکنیم نمیآم هرچی مقالۀ تخصصی در زمینۀ ادبیات داستانی خوندم براش تکرار کنم. راستش دیگه وقتی که با ن میرم کافه منچ بازی نمیکنم؛ چون اصلا بلد نیست و اون برد هم بیمزه میشه. از این نمونهها کم نیست و غرض از گفتنش این نیست که نشون بدم خیلی فهمیدهام و اینجور حرفا، نه. قضیه
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
دریافتمدت زمان: 58 ثانیه
خفته ها ! زنگ چیز خوبی نیست
شیشه ها ! سنگ چیز خوبی نیست
وصله ها را به من بچسبانید
به شما انگ چیز خوبی نیست
های ! عاشق نشو نمی دانی
که دل تنگ چیز خوبی نیست
کری از پیش یک سه
مشکلات عمده خرمشهر نشا ت گرفته از استاد بگم بگم ،مثل ورقهای پاسور مدام حکم به یک شکل خاص تغییر پیدا می کند و برگرفته از تار موی مونثان عوام است که دنیا را متزل می نماید و سلیبریتی خواص خدمت از گیسو در دست باد می دهند.
مشکل خرمشهر از دکل و دکه و گپر نشینی به مضیف پروری گذشته ،مشکل خرمشهر حضور اعضا خانواده خواص در شهر نیست ،چراکه حضور خانواده خواص دردی از این عوام نکاهید .مشکل خرمشهر حضور کارهای بلقوه فرهنگی و اجتماعی به نورچشمی ها و خبرنامه ن
وقتی مجرد بودم ، پسرعمه م منو میخواست و من نمیخواستمش. بعد از چند سال و کلی برو بیا ، جواب منفی قاطعی دادیم و همین جواب ، کینه و کدورتی شد در دل عمه م از من و مامان خدابیامرزم. کینه ای که ترکشاش تو یک سال اخیر حتی به خواهر معصومم هم اصابت کرده. کدورت یه طرفه ای که انگار تموم شدنی نیست. من ۵ ساله دارم از عمه هام خون دل میخورم و هنوز سر پام. سر پام و یک ذره هم به قطع رَحِم فکر نمیکنم. من هنوزم میرم دست و روبوسی میکنم و در مقابل خنده های تصنعی پر از خشم
آخر سالی افتادم به جون وبلاگ و همه عکس های پست های قبلی رو پاک کردم. جدیدا بیشتر رمان می خونم و به این نتیجه رسیدم که زیباترین تصاویر آنهایی نیستند که با چشم میبینیم بلکه اونایی اند که نویسنده برامون تصویر سازی کرده.
این نتیجه گیری جدید سبب شد که من دیگه عکسی توی وبلاگ منتشر نکنم و صرفا فقط بنویسم و بنویسم و این نوشتن رو هم برام سهل تر میکنه. دیگه دغدغه گرفتن عکس و ادیت کردن و بارگذاری و قس علی هذا وجود نداره و راحت تر هر چی به مغزم میرسه انجا جا
۱. تاکنون بیش از ۱۲۹ میلیون کتاب متفاوت به چاپ رسیده است.
طبق آمارهای گوگل ۱۲۹۸۶۴۸۸۰ عنوان کتاب تا سال ۲۰۱۰ در سراسر دنیا به چاپ رسیده است.
"حتما این عدد تاکنون افزایش پیدا کرده پس میشه مطمئن بود که انتخاب های زیادی برای مطالعه داریم."
۲. گرانترین کتابی که تا امروز فروخته شده ۳۰.۸ میلیون دلار قیمت داشته است.
بیل گیتس با پرداخت ۳۰.۸ میلیون دلار مجموعه خطى لستر (دستنوشتههای لئونادو داوینچی) را خریداری کرد.
"اما خیلی نگران نباشید چون اح
درباره این سایت