بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک،شاخههای شسته، بارانخورده پاک،آسمانِ آبی و ابر سپید،برگهای سبز بید،عطر نرگس، رفص باد،نغمۀ شوق پرستوهای شادخلوتِ گرم کبوترهای مستنرمنرمک میرسد اینک بهارخوش بهحالِ روزگارخوش بهحالِ چشمهها و دشتهاخوش بهحالِ دانهها و سبزههاخوش بهحالِ غنچههای نیمهبازخوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به نازخوش بهحالِ جام لبریز از شرابخوش بهحالِ آفتابای دلِ من گرچه در این روزگارجامۀ رنگین نمیپوش
اهنگ مستیم درد منو دیگ دوا نمیکنه از هايده
دانلود اهنگ هايده مستی ام درد منو دوا نمیکنه
آهنگ مهستی مستیم درد منو دیگه دوا نمیکنه
دانلود آهنگ مستی هايده با کیفیت بالا
دانلود مستیم درد منو دیگ دوا نمیکنه هايده
دانلود اهنگ هايده مستیم درده منو دیگه دوا نمیکنه
آهنگ مستی هايده آپارات
ترانه مستی هايده
همسفر گندم های زمیندر پچ پچ فواره ای کوچکتا آخر دنیاآب می شومتا گندم ها را در بستر لاله سبز کنمتا رنگین کمان نگاه آسمان را بدزدمدر ساحل دریای دلت بکارمو توخوشه های غروب را درو کنیگره ی چند ساله ی سبزه ی خشکم رابازشاید عشق بی پرده ی خورشید و بارانتو را به سلامی عاشق کرددنیا را به نگاهی مهربان
دانلود اهنگ ماوی ماوی با صدای هايده
آهنگ ماوی ماوی با صدای هايده
اهنگ ماوی ماوی گونل
دانلود آهنگ ماوی ماوی گونل
اهنگ شاد گونل ماوی ماوی
دانلود آهنگ ماوی ماوی ابراهیم تاتلیس با کیفیت 320
ماوی ماوی oğuz abadan
دانلود آهنگ ماوی ماوی سیبل جان
دانلود آهنگ سیزده بدر هايده mp3 با کیفیت (320) لینک مستقیم همراه با متن اهنگ قدیمی هايده برای سیزده بدر دانلود mp3 اهنگ سیزده بدر
دانلود آهنگ سیزده بدر هايده
لینک دانلود
دانلود آهنگ شاد سیزده بدر ، مجموعه ای از آهنگ های شاد رو براتون دسته بندی کردیم که توی روز 13 بدر سال 1398 با متن پخش آنلاین Mp3 320 حسابی خاطره بسازید با .
این برنامه در آوریل 1983 (فروردین 1362) توسط تلویزیون جام جم ضبط و به صورت نوارهای ویدئویی در همان زمان در ایران مخفیانه پخش شد. خ
سلام بانو اناری هستم ؛
خب مثل اینکه قرار فردا اولین روز کاری و درسی سال ٩٧ باشه و کم کم داریم به سمت غروب سیزده بدر میریم که میگن خیلی خیلی غم انگیزه :دی
اصولا خانواده ما خسته تر از این حرفاست که برنامه ای برای سیزده بدر داشته باشه ، تنها کاری که ممکنه انجام بدیم اینه که سبزه گره بزنیم و تمام غم و غصه مون زر باهاش بدیم به اب
واقعا امروز همه منتظر بودیم که چین بیاد رو سرمون ولی خوشبختانه دروغی سیزده بیش نبود [ خودم تا دیروز نمیدونستم چرا میگن در
اینهمه شكفتن و سبزه و رویش، حاصل نگاه های قشنگ تواند . اینهمه لبخند و شادی و امید ، ثمره ی مهرورزیدن همیشه ی تواند . اینهمه آشتی و پیوند و صمیمیت، میوه ی درخت محبت تواند . طراوت بهار زیبا، شكوفایی گلهای رنگارنگ، خنده ی كودكان بازیگوش ، امید دختران نجیب دم بخت، زمزمه ی مادران دلواپس و هر چه قشنگی در زیر این آسمان آبی، همه ذره ای از پرتو نگاه تواند . لبخندت ، احسن الحال است. پس لبخند بزن
https://www.instagram.com/p/BgNs7k1Fk1f/?taken-by=s.hhabibpour
مسعود رضایی بیاره
بهاریه
پنــجره بُشگا که بهــار آمدست
سبزه بـه دیــدار نـگار آمدست
نغمهی بلبل به چمن گـوش کن
ساغری از بوی سحر نوش کن
بـــوی فـــرح بـخش نسیم سحر
دل بَـرَد از سینهی هر رهـگذر
مــوسم گل هر طرفی بر زمین
خیمه زده قــافلــهی فــرودین
آمــــدن چلچــــلههــــا را نــگر
طــی شدن فاصلــههــا را نـگر
پنــجره وا کــن کـه نسیم بهــار
آمـــده از دامنـــــهی کـــوهسار
ساغـر مـی در کف آلالـــه بیـن
خیز و کنــار گـ
به نام خالق زیباییها
آفتابی درخشان تمام دشت را به نور و گرمایش میهمان کرده بود و درخشندگیش
را به رخ دشت رویاها میکشاند.
پروانهای در همان هنگام بال گشوده و اولین پروازش را در پنههای از زیباییهای
به نمایش گذاشت. رایحه دلانگیز گلها همه جا پخش شده و سبزهها نیز با باد
به رقص درآمده و هماهنگ با دیگر زیباییها، وجود دشت را دلانگیزتر کرده بودند.
سیاهی در دشت رویاها جایی نداشت. کوههای سربه فلک کشیده استوار و
پابرجا نوای ایستادگی را س
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی باید ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍشت .ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ نمیشه ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ داشت
ﺍﻻﻍ ﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳ ﻫﻢ ﺎﻫ ﺎﺯ ﻣﺮﺩ، ﺎﻫ ﺩﻣ ﺗﺎﻥ میدﻫﺪ و ﺮﺑﻪ ﻫﻢ که ﺗﻠﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ!
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣ ﺑﻦ ﺗﻮ ﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ و ﺑﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﺐ!
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻮند، ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﻪ ﺍﺯ ﺁﺩمها ﻢ ﻨ ﻏﺼﻪﻫﺎﺖ ﻫﻢ ﻢ ﻣﺷﻮﻧﺪ و ﺭاحتتر ﻫﻢ ﺯﻧﺪ میکنی!
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه
که آفتاب بیاید، نیامد.
که سبزه قبا شود دشت خیال، نشد.
که شکوفه کند درخت رویا، نشد.
که گل کند بوتهی آرزو، نشد.
که بهار بماند، آن هم نشد.
آفتاب که نیامد هیچ، گویا میشد در دل بهار پاییز شد، خشک شد، برگریزان شد، ولی حتی نفهمید.
انقدر بهار باشی که از پاییز درونت بیخبر باشی! این بدیعترین اکتشاف من از من، زیباترین اکتشاف تاریخ بشریت هم که نباشد، اسمش را همین میگذارم چون تاریخِ بشریتِ من چیزی جز همین وجودِ شهی شگفتیآفرینم نبوده و نیست.
پای
انقدر به جان خانه میافتم که بندبند انگشتانم درد میگیرد، اما بهار نمیآید.
هِی میروم حسم را در شلوغی خیابانها بهاری کنم، اما بهار نمیآید.
روی صندلی آرایشگاه نیمخیز میشوم، نگاهم توی آینه صورتم را بالاپایین میکند و صدای ذهنم میگوید: بهار نمیآید.
سبزه سبز میکنم، به مامان میگویم گندید، میگوید پارچه را بزن کنار. میبینم قد کشیده، اما بهار نمیآید.
ماهی قرمزها یک هفته قبل از سال تحویل مردند؛ چشمشان رو به بالا مانده و
گفت: زندگی یک سربالایی سنگلاخ و بی پایان شده که این وسط چند تایی خوشی سرزده و کوتاه هم دارد.
گفتی: خوب همین چندتا سرزده ارزش داره، مگه نه؟
رویش با من بود. گفتم: نمیدونم وسط یه سربالایی که باید دائم مراقب باشی عقب نری و چپ نشی خوشی رو چطور می فهمی؟
گفت: اتفاقا خوشی ها هم همون وقت که داری عقب عقب می ری و دیگه اختیار زندگیت دست خودت نیست سراغت میاد و میچسبه بهت.
گفتی:چطور آدم وسط افتادن خوشی رو می فهمه؟ چرا عادت شده همه میگن که خوشی وقتی سراغت میاد ک
تغذیه گوسفندان و بره های در حال پروار بندی موضوع حائز اهمیتی برای عموم و دامداران می باشد. زیرا که نوع تغذیه گوسفندان در کیفیت گوشت، پشم، شیر و تمامی محصولاتی که منبع اصلی و طبیعی شان گوسفندان هستند نقش اساسی را دارد. شاید همه مردم فکر می کنند که گوسفند ها و دام ها از علف و یونجه و سبزه هایی از این نظیر استفاده میکنند، اما باید بدانید همانطور که گوسفندان برای رشد به علوفه نیاز دارند ، باید تغذیه کامل و مناسب دیگری در کنار این سبزیجات داشته
تغذیه گوسفندان و بره های در حال پروار بندی موضوع حائز اهمیتی برای عموم و دامداران می باشد. زیرا که نوع تغذیه گوسفندان در کیفیت گوشت، پشم، شیر و تمامی محصولاتی که منبع اصلی و طبیعی شان گوسفندان هستند نقش اساسی را دارد. شاید همه مردم فکر می کنند که گوسفند ها و دام ها از علف و یونجه و سبزه هایی از این نظیر استفاده میکنند، اما باید بدانید همانطور که گوسفندان برای رشد به علوفه نیاز دارند ، باید تغذیه کامل و مناسب دیگری در کنار این سبزیجات داشته
هر روز با صدای قوقولوی خروس و جیک جیک گنجشکان بیدار می شدم
پدر بزرگم تمام حیواناتش را اسم می گذاشت و انها را با اسمشان صدا می کرد . اسم خروسش جعفر بود .پرده ای گل دوزی شده که عکس چند عدد گل و گلدان و ایه ای از قران که در بالای ان حلالی گلدوزی شده بود را کنار می زنم پنجره ی دولنگه ی چوبی که از شرق به سمت خورشید باز می شود زنجیرش را بر میخ کوبیده دیوار اونگ می کنم
افشانی سرخ رنگ از طلوع خورشید هر روز از کوههای مشرق (کوه های بمرود )در اطرافش رنگ
روایت اول
دستکم از شیش، هفت سالگی منتظرش بودم. امروز رو میگم. همونسالها، بهشوق اینکه روز اولش میرم بینیمو عمل میکنم و کلاس رانندگی ثبتنام میکنم و بالاخره میرم توی دستهی آدمبزرگا. چندسال بعدش بهخیال اینکه بالاخره از شر مدرسه خلاص و به آغوش دانشگاه پناه میبرم؛ حساببانکی مستقل خودمو دارم و میتونم رای بدم. امروز؟ امروز به توهم ذهنیم از هیجدهسالگی فکر میکنم. توهم کوه بلند و خوشمنظرهای که دقیقن امروز فت
امروز خورشید درخشانتر است
و آسمان آبیترنسیم زندگی را به پرواز میکشدو پرنده آواز جدید میسرایدامروز بهاری دیگر استدر روز تولد مهربانتریندر میلاد کسی که چشمانم با حضورش بارانی است
امروز را شادتر خواهم بودو دلم را به میهمانی آسمان خواهم بردجشنی برای میلادت بر پا خواهم کردتمامی گلها و سبزهها در میهمانی ما خواهند سرودای مهربانترین
آغاز بودنت مبارک
رفیق عزیزم تولدت مبارک
ادامه مطلب
امروز به اتفاق خانواده رفته بودیم امامزاده برای زیارت. امامزادههای اینجا معمولا تنها نیستند. مردم معتقدند اگر مردههایشان را نزدیک قبر و ضریح آنها دفن کنند، شفاعتخواه عزیزانشان میشوند؛ بههمینخاطر حیاط امامزادهها معمولا پر از قبرهای کوچک و بزرگ است، پر از مردگانی که روزی مثل ما زنده بودند و درگیر قصههای خودشان. فکر کردن به این قصهها همیشه ذهن مرا مشغول میکند و ماحصلش میشود نگاه کردن به قبرها بعد از زیارت.
امروز هم ط
احسان یه پسر لاغر و سبزه بود که نمیدونست با زندگیش چیکار کنه. وضعیت مالی خانوادهش اصلاً خوب نبود. تازه توی مصاحبهی دکترا رد شده بود و وضعیت جامعهش هم اصلاً طوری نبود که بتونه دلش رو به چیزی خوش کنه. با چشمای خودش میدید کسایی که اصلاً استحقاق ندارند از پلههای موفقیت بالا میرن و توی جامعهش روابط بیش از ضوابط تعیینکنندهست و به طور خلاصه، آیندهی روشنی پیش روی خودش نمیدید. دکتری که توی آزمایشگاهش احسان رو پذیرفته بود، بهش پیشن
میگن آدمها رو از روی آهنگهایی که مدام و توی خلوت خودشون میشنون هم میشه شناخت، با این حساب من این روزها باید یه دائم الخمر باشم! که همش داره آهنگ "سلام من به تو یار قدیمی ؛ منم همون هوادار قدیمی." از هايده رو میشنوه و باز دوباره و دوباره و دوباره .
میگن مستی گناهه به انگشت ملامت
باید مستها رو حد زد به شلاق ندامت
سبوی ما شکسته درِ میکده بسته
امید همهی ما به همت تو بسته .
+ شما چی میشنوید این روزها ؟
دانلود موزیک ویدیو سیاه چشمون از باران
دانلود سیاه چشمون از باران
دانلود سیاه چشمون با صدای باران
دانلودآهنگ باران سیاه چشمون
دانلود آهنگ سیاه چشمون چرا از باران
آهنگ سیاه چشمون با اجرای باران
دانلود اهنگ هايده با صدای باران
اهنگ سیاه چشمون چرا از باران
امام حسن (ع) تجلی مهر و کرامت
سید حبیب حبیب پور
کد خبر: ۸۰۳۷۸۳
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۳ 30 May 2018
اول )ای اولین غنچه شکفته در دامان کوثر! ای مجتبی!میلادت میلاد خوبی هاست که تو حسن بودی و اسوه ی احسان.در ماه خدا آمدی که تجلی زیبایی او بودی. در ماه مهمانی حق متولد شدی تا میزبان همه ی دل های شکسته باشی . دل هایی که پیوند می خورند به تنهایی تو. در ماه آمرزش آمدی تا از دشمنانی که دشنامت دادند درگذری. در ماه عفو آمدی تا دوستان نادان را عفو
منطقه ۱
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، تجریش – خ. دزاشیب – جنب آتش نشانی
تلفن : ۷~۲۲۲۳۹۶۰۰
منطقه ۲
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، بزرگراه جلال آل احمد – کوی نصر – پشت آتش نشانی – انتهای خیابان سیزدهم
مسئول آقا / خانم : سانی خانی
تلفن : ۸~۸۸۲۷۶۹۰۱
منطقه ۳
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، بالاتر از میدان ونک – بعد از میرداماد – جنب خانه مع
راه ابن سیرین گوید که راه به خواب دیدن دین بود و استقامت آن و جستن راستی در دین و دنیا اگر بیند بر شاهراه می رفت دلیل که براه راه دین رود اگر بیند که به راه راست گروهی را هدایت کرد دلیل که قومی را به راه راست و صلاح راهنمایی کند اگر بیند راه سرگشته متحیر می گردید دلیل که در راه دین یا به کار دنیا سرگشته شده باشد.
کرمانی گوید اگر بیند در راهی می رفت چنان که خسته نشد دلیل که حق خود را از کسی بستاند اگر بیند کسی او را از راه راست به راه کج برد د
امروز آزمون ورودی ام را هم دادم و به طور رسمی آخرین روزم به عنوان یک دانش آموز راهنمایی بود :)
بیست و سوم، آخرین امتحان نهایی ام را که دادم، میخواستم بیایم و درباره ی این سال و دوسال قبلش بنویسم. همان شب با یکی از دوستان عزیز صحبتی پیش آمد در باب من و اخلاقیاتم. یک سری عیب ها را گفت که رویشان فکر کردم و سعی کردم تغییرشان دهم. این شد که ان موقع پست نگذاشتم.
فکر می کنم خیلی تغییر کرده ام. خیلی خیلی. احساس می کنم تغییرات این دوره ی سه ساله، از کل دوره ی
ندیدنها و نشنیدنها جانت را به لبت میرساند، زندگیات دلگیر و تاریک میشود، میروی که باز هم آئینهها نجاتت دهند؛ میدانی دوای دردت، عکس رخ اوست.
خود را بین درختان جنگل گم میکنم. از تپهها بالا میروم و بین انبوه درختان از این سو به آن سو میروم. به خلوت دنجی در لابلای درختانِ لب چشمه پناه میبرم؛ از جمع میگریزم که جز ترنّم آب و نوای پرندگان هیچ صدایی نشنوم.
زهمه خلق رمیدم ز همه بازرهیدم
نه نهانم نه بدیدم چه کنم و مکان را
ز
اربابِ خودم، سامبولى بلیکُم، یکى از کوچه هاىِ تهران و دو مرد در برابر اهالى خانه با پوشش و لباس هاىِ "حاجى فیروز" و "بابا نوروز" در حال رقص و آواز، دایره و تمبک در روزهاىِ آغاز سال نو در بهارِ هزار و سیصد و پنجاه و یک خورشیدى: مرد با کت و شلوارِ آبى و کودک پستانک به دهان، در حال تماشاى نمایش و کاشى "نصر مِن الله و فَتح غَریب" بر ورودى در فى خانه، دیوار آجرى و صداىِ زیر، زنانه، ریز و شکسته "حاجى فیروز"، مرد لاغر اندام، سیاه رخ، کلاه دوکى بر سر و گی
ابری نیست بادی نیست مینشینم لب حوض گردش ماهیها، روشنی، من، گل، آب پاکی خوشهی زیست مادرم ریحان میچیند نان و ریحان و پنیر، آسمانی بیابر، اطلسیهایی تر رستگاری نزدیک؛ لای گلهای حیاط نور در کاسهی مس، چه نوازشها میریزد! نردبان از سر دیوار بلند، صبح را روی زمین میآرد پشت لبخندی پنهان هر چیز روزنی دارد دیوار زمان، که از آن، چهرهی من پیداست چیزهایی هست که نمیدانم میدانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد. می روم بالا تا اوج، من پر
ببین اسکندر، من زیادی ناامیدم از زندگیای که داشتم. هفتاد سال، تو خودت اصلا مگه چقدر عمر میکنی؟ من زیادی خستم واسه یه همچین شروعی. اصلا فکرشو که میکنم، میبینم حتی ترسناکه. ترسناک نیست ؟ متولد شدن خیلی ترسناکه. بی خبر از همه جا، چشم وا میکنی تو یه دنیای ناشناخته بین یه عالمه آدمای گنده که قیافههای مسخره برات درمیارن و برای اینکه ساکتشون کنی مجبوری بخندی و با قیافهت بگی آره خوشم اومد تا ولت کنن تا با جغجغهت تنها باشی و برن پی بحث های آدم
مسعود رضایی بیاره
شعرانه
شهریست نـگاهت که جز
افسانه در او نیست
ایـن شهر پُـر از میـکده
یک خـانه در او نیست
هر پنجــرهای وا شود
از گــوشهی ایــن شهر
باغیست کــه جز سبزه
و پروانه در او نیست
هــر چنــد پُــر است
از پّـر پــــرواز و پـرستو
جــز لانــهی چشم تو
یــکی لانــه در او نیست
مـــردم همــه دیــوانه و مستند در ایـــن شهر
ویــران شود آن شهر
که دیـوانه در او نیست
جـــز گــوشهی ابــروی
تــو مـحراب نــــدانند
یک صومعه و مسجد و
ب
کارگردان : رامتین لوافیبازیگران : امیر جدیدی ، پریناز ایزدیار ، ماهور الوند ، صابر ابر ، همایون ارشادیتدوین : هايده صفییاریسال ساخت : ۱۳۹۵
نقد دبورا یانگ منتقد هالیوود ریپورتر بر فیلم سینمایی هتتریک (ماجرای تصادف چهار دوست در تریلر روانشناسانه رامتین لوافی) نمره ۷۰ در سایت metacritic
"پرداختن به زندگیهای پوچ طبقه متوسط موضوع محبوب فیلمهای ایرانی محسوب میشود و جمع شدن شخصیتها در کنار هم آغازگر فوران احساسات در کنار چالشهای اخل
آقا من که نگفتم کنکوریمگفتم؟ شما از کجا می دونید؟دیشب پنجره های اتاق رو توری زدم و بعد خوابیدم اما تا صبح هر یک ساعت یه بار بیدار میشدمآخرش ساعت هفت بیدار شدم و تا یازده و نیم صبحانه خوردیم و جمع کردیم و شستیم بعدش رفتم حموم و اومدم بیرون و یه ربع درگیر موهام بودم و بعد غذا خوردم و نماز خوندم و حاضر شدم و بابام بردم سر جلسه :)) رفتم سوار سرویس شدم و کنار یه دختر تپل و سبزه نشستم . طبق معمول حرف زدم باهاش من همیشه دو کلمه اول رو می گم و بعد ملت اد
درسالهاى اخیر، تقاضاى عمومى براى انجام لیزر موهای زائد افزایش چشمگیرى داشته است اما مثل هر تکنولوژى جدید و کمتر شناخته شده اى که ممکن است مورد سوء استفاده قرارگیرد؛ بسیارى ازکسانی که بدون مطالعه قبلى و صرفاً براساس تبلیغات یا قیمت ارزانتر، اقدام به انجام لیزر موهای زائد در یک مرکز کردند را مأیوس کرده است.
این مقاله سعى دارد تا با ارائه اطلاعات ضرورى دراین زمینه و معرفى روش صحیح انتخاب مرکز مناسب براى انجام لیزر موى زائد؛ مانع تکرار تجر
منطقه ۱
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، تجریش – خ. دزاشیب – جنب آتش نشانی
تلفن : ۷~۲۲۲۳۹۶۰۰
منطقه ۲
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، بزرگراه جلال آل احمد – كوی نصر – پشت آتش نشانی – انتهای خیابان سیزدهم
مسئول آقا / خانم : سانی خانی
تلفن : ۸~۸۸۲۷۶۹۰۱
منطقه ۳
حوزه فعالیت: آموزش و پرورش : مناطق
نشانی : ایران ، تهران ، تهران ، بالاتر از میدان و
صفورایِ عزیزم! هزار و دویست و سی و هفتمین روز از آخرین دیدارمان هم گذشت، یک ساعت پیش که حساب کردم و به این عدد رسیدم به نظرم مضحک و خنده دار آمد، من تا امروز فکر می کردم هزار سال است که ندیدمت، بعد خاطرات یکی یکی پررنگ شدند و حجم گرفتند. زخم های کهنه سر باز کردند و از هر روزنی رخنه کردند به درونم. این حجم گرفتن ها و رخنه کردن ها هر ازچندگاهی می آیند به سراغم و هربار به شکلی تکرار می شوند، یادم نیست آخرین بار کی بود، این هزارسال ندیدنت، خودت و خاطر
عطر چیست؟
ماده ای آروماتیک برای خوشبو سازی بدن یا محیط است
تاریخچه:
هنر عطر سازی از بین النهرین و مصر و اولین زن شیمیدان بنام تاپوتی شروع شد و قدیمی ترین عطر کشف شده مربوط به ۴٠٠٠ سال قبل در قبرس بدست آمد
در قرن ٩ میلادی ابوسفیان کندی در کتاب شیمی عطر و تقطیر بیش از ١٠٠ دستور برای تهیه روغن های معطر و مرهم ارائه داد
ابن سینا روش عصاره گیری را ابتدا با گل رز شرح داد
غلظت:
حلال عطر شامل آب یا اتانول و یا هر دو است که زودتر از ماده ی آروماتیک عطر تبخ
سفر به منطقهای بکر و زیبا در کنار ساحل خزر بیکران، پیشنهادی است که هر کسی را وسوسه میکند. سفر با تور ترکمن صحرا یعنی سفر به دیاری با مردمانی هنرمند، فرهنگی غنی، طبیعتی بکر، مناظری حیرتانگیز و متفاوت، جاذبههای تاریخی بینظیر و پرتعداد و تفریحاتی که نمیتوانید نادیدهشان بگیرید. با سفرزون همراه باشید:
ترکمن صحرا کجاست؟
ترکمن صحرا منطقهای است در شرق گلستان و غرب خراسان، در کنار ساحل زیبای دریای خزر و در هم
اعلام نامزدهای بخش سینمای نوزدهمین جشن حافظبرگزیدگان نوزدهمین جشن حافظ بیستم تیرماه معرفی میشوندبهترین فیلم:آشغال های دوست داشتنی (به تهیهکنندگی محسن امیریوسفی)بمب: یک عاشقانه (به تهیهکنندگی پیمان معادی و احسان رسول اف)تنگه ابوقریب (به تهیهکنندگی سعید ملکان)شعله ور (به تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی)عرق سرد (به تهیهکنندگی مهدی داوری)عصبانی نیستم (به تهیهکنندگی رضا درمیشیان)قانون مورفی (به تهیهکنندگی محمد شایسته کلمبوس (به تهیه
درباره این سایت